|
پنج شنبه 24 مهر 1393برچسب:, :: 17:49 :: نويسنده : narges
میـگن؛وروجکم✘ میگن;از چـِشام شیـطنتْ میـباره✘ ميگن:زبون دارم ایـن هـوا میگن همیـشـہ شادَم میگن صِدا خـندِههات هـمیشگیه میگن ;زلـزلـه ام ✘ولى لامَصبا همشون ظاهر بـینـن ✘ْهیـشكى نـمیگـہ: چرا چـشام ایـنقـد غــــَم داره؟؟؟؟ ![]()
چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, :: 1:30 :: نويسنده : narges
الان اونقدر داغونم ک حتی حال تایپ ندارم ولی اگ حرفامو نزنم دیوونه میشم . الان توی اتاقمم٬چراغ خاموشه٬در هم بستس...همه فکر میکنن خوابم ولی من الان توکمددیواری اتاقمم. بهم نخندین جای دیگ ای نداشتم بتونم برم خودمو خالی کنم.فقط دنبال ی جا بودم گریه کنم امشب دیگ توانشو نداشتم بی صدا گریه کنم میخواستم از ته دل ناله کنم میخواستم بگم خدا میبینی؟ اگه میبینی که فقط تمومش کن. چرا اونی ک الان میتونست آرومم کنه نیست؟خداجون با توام...چرا ازم گرفتیش؟ دیگ حال ندارم...شب خوش ![]()
چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, :: 1:29 :: نويسنده : narges
دخترک رفت ولی زیر لب این رامیگفت: “اویقینا پی معشوق خودش میآید!” پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: “مطمئناکه پشیمان شده برمیگردد!” عشق قربانى مظلوم “غرور”است هنوز . . .
![]()
![]() |